۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

فاجعه سینما رکس آبادان: جنایتی که هرگز فراموش نخواهد شد (قسمت اول)



آتش سوزی سینما رکس آبادان در شبانگاه شنبه 28 امرداد یکی از دردناک ترین فجایع تاریخ معاصر ایران است. تعداد قربانیان این حادثه، بنا به روایت رسمی دولت وقت، 377 نفر بود که بعداً به 430 نفر افزایش پیدا کرد. مسئولان گورستان آبادان صحبت از بیش از 600 جسد سوخته می‌کردند که به حقیقت نزدیکتر است چون بنا به گفته مسئولان فروش بلیت، برای آن سانس در آن شب، بیش از 650 بلیت فروخته شده بود.

این حادثه بقدری تکان دهنده بود که شهر آبادان را تا چند روز در بهت و حیرت فرو برد. فردای روز حادثه، سرتیپ رزمی، رئیس شهربانی آبادان، در تلویزیون اعلام کرد که: «آنچه مسلم است آتش سوزی به دست خرابکاران انجام شده... چند روز قبل مقداری مواد منفجره از عده‌ای خرابکار که داخل کوچه‌های فرعی "لاین یک" قصد خرابکاری و آتش زدن مکانهای مورد نظر خود را داشتند کشف و عاملین دستگیر شدند و همچنین ده نفر از دبیران آموزش و پرورش آبادان که دانش آموزان را تحریک به خرابکاری می کردند، شناسایی و دستگیر شدند.» او متهمان را عضو گروه "مارکسیست اسلامی" معرفی کرد. اما مخالفان با تبليغات فراوان سعي داشتند رژیم شاه را بعنوان عامل اين حادثه معرفي كنند.

بحث و گفتگو درباره حادثه گسترش پیدا می‌کرد. سوءظن ها شدت می‌گرفت و مردم همچنان در مقابل ابعاد فاجعه خشمگین و حیرت زده بودند. می‌خواستند هر چه زودتر عاملین جنایت شناخته شوند و به مجازات برسند. عده‌ای معتقدند در سقوط دولت آموزگار و روی کار آمدن دولت شریف امامی هم حادثه سینما رکس بی تأثیر نبوده است. رئیس شهربانی آبادان بلافاصله بركنار شد و با احضار سرتيپ رزمی به تهران، معاون شهربانی آبادان بطور موقت مسئولیت شهربانی را به عهده گرفت. بلافاصله بعد از حادثه، تمام مخالفان، چپ و راست، مذهبی و غیر مذهبی، مسئولیت حادثه را به شاه و عوامل او نسبت دادند.

داریوش همایون، وزیر اطلاعات وقت، در صفحه 65 کتاب خود به نام دیروز، امروز، فردا که حدود یکسال پیش از شروع دادگاه ویژه سینما رکس انتشار یافت، می‌نویسد: «در جمهوری اسلامی دلایل زیادی به دست آمد ـ از جمله در دادرسی متهمان آتش‌سوزی ـ که هواداران خمینی به فتوای خود او سینماها را آتش می‌زدند.» او در مورد فاجعه سینما رکس می‌نویسد:

«درباره عاملان آتش‌سوزی هنوز همه چیز روشن نشده است. مقامات قضایی موضوع را با حرارت دنبال نکردند و حکومت تازه [دولت شریف امامی] نیز علاقه‌ای به موضوع نشان نداد. شاید در رده‌های پائین دادگستری، کسانی نمی‌خواستند با روشن شدن حقیقت دامن رژیم پاک شود زیرا همه مخالفان همداستان شده بودند و آتش‌سوزی را به رژیم نسبت می‌دادند. رئیس ساواک نیز با انتشار اسنادی که از شرکت مخالفان مذهبی و احتمالاً عوامل فلسطینی در این جنایت به دست آمده بود مخالفت می‌ورزید و کابینه را با استدلال خود متقاعد کرد که چون مردم اعتقاد دارند مسئول آتش‌سوزی خود رژيم است هرگونه كوششي براي رفع اتهام وضع را بدتر خواهد كرد. از آنجا كه آتش‌سوزي پیش از به حکومت رسیدن کابینه تازه روی داده بود، استدلال او به آسانی پذیرفته شد. وزیر اطلاعات و جهانگردی وقت هم که در رسیدگی به پرونده شرکت داشت، شاه را متقاعد کرده بود که چون با آیات در حال مذاکره‌اند، انتشار واقعیات مربوط به آتش‌سوزی در صلاح نیست...»

با این حال در همان زمان افرادی نظیر دکتر محمد باهری معتقد بودند آتش زدن سینما رکس کار همان کسانی است که تا آن زمان حدود 30 سینما را در نقاط دیگر آتش زده بودند: «من همیشه اعتقادم این بوده که سینما رکس آبادان را ساواک آتش نزده. من معتقدم همان کسانی که سینما دیاموند و سینما شهرفرنگ را در تهران و سینماهای دیگر را در همه جای ایران آتش زدند، سینما رکس را هم آتش زدند. این جزو برنامه های (انقلابی)شان بود.»





علیرضا نوري زاده كه در آن زمان دبير سياسي روزنامه اطلاعات بود مي گويد: «دكتر عاملي تهراني به من و چند تن ديگر از سردبيران سياسي روزنامه ها زنگ زد كه به ديدارش برويم... وقتي وارد دفترش شديم ... دكتر پرونده اي از كشوي ميزش بيرون آورد و گفت: مي خواهم موضوع مهمي را با شما در ميان بگذارم... دو روز قبل همه شما خبر دستگيري شخصي بنام عاشور در عراق و تحويل او به دولت ايران را منتشر كرديد. و البته اشاره كوتاهي هم داشتيد كه اين شخص عامل به آتش كشيدن سينما ركس آبادان بوده است. اين پرونده شرح بازجويي اوست و همه مدارك و مستندات مربوط به اين جنايت و مسببين و مجريان آن در اينجا گردآوري شده است... من با بحث و جدال زياد با آقاي نخست وزير و تيمسار مقدم جلوي انتشار اعترافات عاشور را گرفته ام. پرسيديم: چرا؟ دكتر پاسخ داد: چون او از نخستين لحظات بازجويي با دقيق ترين جزييات گفته است كه طرح آتش زدن سينماها در منزل آقاي خميني در نجف تدارك شده و او و سه تن ديگر كه دستگير شده اند با پنج هزار دينار عراقي و يازده هزار دلار جهت انجام مأموريت تخريبي خود به ايران آمده اند. مواد منفجره و آتش زاي موردنياز آنها را شخصي بنام فؤاد كريمي در آبادان در اختيارشان گذاشته است. باوركردني نبود ولي مداركي كه دكتر در اختيار داشت جاي انكاري باقي نمي گذاشت كه با حضور احمد خميني، شيخ هادي غفاري و هادي مدرسي فاجعه سينما ركس برنامه ريزي شده و بعد از اجراي برنامه نيز بر طبق اوراقي كه از همدستان فؤاد كريمي و عاشور بدست آمده بود با نقشه اي دقيق دولت به دست داشتن در اين كار متهم مي شد. جالب اينكه در يكي از دهها اعلاميه اي كه از خانه فؤاد كريمي بدست آمده بود و يك هفته پيش از به آتش كشيده شدن سينما در چاپخانه حصيري خرمشهر به چاپ رسيده بود جملاتي چنين به چشم مي خورد: سلام بر ملت قهرمان و مسلمان ايران، جلادان شاه بار ديگر جنايت تازه اي مرتكب شدند و هنگامي كه به همت جمعي از دانشجويان مردم مبارز آبادان مشغول تماشاي فيلمي از جنايات شاه بودند [!] سينما را به آتش كشيده و بدستور رييس شهرباني جلاد آبادان درهاي سينما را به روي مردم روزه دار بستند.

دكتر عاملي سپس اعترافات رييس چاپخانه را كه در مقابل هفتاد هزار تومان اعلاميه ها را يك هفته قبل از فاجعه به چاپ رسانده بود به ما نشان داد... با توجه به اين مدارك از دكتر عاملي پرسيديم: به چه دليل اينها را منتشر نمي كنيد؟ با حالتي متأثر گفت: متأسفانه با توجه به جوي كه ايجاد كرده اند مسلم مي دانم كه مردم حرف ما را قبول نخواهند كرد، از طرفي آقاي شريف امامي نمايندگاني نزد روحانيون فرستاد و عين اين مدارك را به آنها داده است. آنها قول داده اند پس از بررسي كلي نظر خود را ابلاغ كنند. بنابراين ما بايد منتظر بمانيم تا از نظر آقايان مطلع شويم و من فكر مي كنم كساني مثل آيت الله شريعتمداري، قمي و به احتمال زياد مرعشي با ديدن مدارك و اعترافات عاشور موضع قاطعي در مقابل دستگاه نجف اتخاذ كنند. ما امروز اگر مدارك را منتشر كنيم بدون آنكه پشتوانه كافي داشته باشيم، مسلماً بعنوان توطئه عليه روحانيت و توهين به مرجعيت شيعه مورد خشم مردم قرار مي گيريم. وقتي مردم زلزله را به ما نسبت مي دهند معلوم است كه آتش سوزي سينما را بدستور خميني باور نخواهند كرد.»




روزنامه کیهان، چهارشنبه اول شهریور ماه 57، ص2، نوشت: «به دنبال اعلام مراجع عالیقدر تقلید در مورد پیگیری و تحقیق فاجعه آبادان، نمایندگان روحانیون شهر که مورد اطمینان علمای اعلام و مراجع تقلید شیعیان جهان هستند نتیجه تحقیقات خود را پیرامون علت فاجعه و نیز قصور بعضی از مسئولان شهری، به علمای جامعه تشيع اعلام کرده‌اند. انتظار می‌رود تا بامداد امروز مراجع تقلید حضرت آیت‌الـله شریعتمداری، حضرت آیت‌الـله گلپایگانی، حضرت آیت‌الـله نجفی، اعلامیه مشترکی منتشر نمایند...»

اما همین روزنامه، در همان صفحه و در ستونی دیگر، تحت عنوان «اطلاعیه سه مرجع بزرگ شیعه به تعویق افتاد»، ‌نوشت: «پس از وقوع فاجعه سینما رکس آبادان، از سوی حضرات آیات عظام حاج سید محمد‌کاظم شریعتمداری، حاج سید محمد‌رضا گلپایگانی و حاج سید شهاب‌الدین نجفی مرعشی، نمایندگانی برای تحقیق به آبادان اعزام شدند... نمایندگان حضرات آیات عظام طی چند روز گذشته، با مراجعه به آگاهان محلی و افراد مورد اطمینان به بررسیهای وسیعی دست زدند. نمایندگان اعزامی... به حقایق تازه‌ای دست یافته‌اند که این حقایق را به سه مرجع بزرگ، گزارش داده‌اند... گزارش از اهمیت بسیاری برخوردار است و با توجه به ضرورت گستردگی این تحقیقات و ادامه آن، اطلاعیه‌ای که قرار بود آخر وقت دیروز انتشار یابد به تعویق افتاد. در این اطلاعیه جزئیات ماجرا فاش خواهد شد و مسلمانان علاقمند در جریان واقعی فاجعه قرار خواهند گرفت.»

روز یکشنبه 5 شهریور، آیت‌الله شریعتمداری به تنهایی اطلاعیه‌ای صادر کرد كه در صفحه دوم کیهان شماره 10549، 5 شهریورماه به چاپ رسيد:

«اینجانب انشاءالله پس از دریافت و مطالعه تحقیقات و اطلاعات کامل درباره حادثه اخیر، نظر قطعی خود را به آگاهی مردم جهان مخصوصاً ملت ایران خواهم رسانید.»

نتایج گزارش نمایندگان اعزامی این آیات عظام و نظر قطعی آنها هرگز اعلام نشد.

حسن شريعتمداري فرزند آيت الله شريعتمداري مي گويد: «پس از اين حادثه دلخراش مرحوم پدرم هيأتي مركب از سه روحاني و سه نفر غير روحاني تعيين و به آبادان اعزام كرد. اين هيأت پس از بازگشت اعلام كرد اين حادثه عمدي بوده ولي مسببان آن شناخته شده نيستند. هرچند در آن زمان هرگز ذهن معطوف به كساني كه بعدها متهم شدند و معلوم شد كه در صف انقلابيون آن زمان بودند، نمي شد... گزارشات بسيار مفصلي از اين حادثه تهيه شد، اما همانطور كه مي دانيد بسياري از اسناد مرحوم پدرم را پس از آنكه ايشان را در خانه محبوس كردند، با خود بردند و من الان نمي دانم اين اسناد كجا قابل دسترسي است؟»

دكتر نوري زاده در اين باره معتقد است آيت الله شريعتمداري در آن زمان بدليل آنكه مايل به درگيري با دستگاه نجف نبود، از انتشار گزارش هيأت اعزامي خودداري كرد، اما در گفتگوهاي خصوصي به حقيقت ماجرا اشاره داشته است.

آتش سوزي سينما ركس موجب شد شهر آبادان كه تا آن زمان يكي از آرام ترين شهرهاي آبادان بود به يكباره مبدل به شهري آشوب زده و انقلابي شود و در شكل گيري واقعه بهمن 57 نقش بسزايي ايفا كند. يك هفته پس از آتش سوزي سينما ركس يكي از بزرگترين تظاهرات شهر آبادان توسط انقلابيون تدارك ديده شد و انقلابيون توانستند با استفاده از شيوه هاي خاص خود درگيري هايي ميان بازماندگان حادثه و مأموران شهرباني آبادان ايجاد كنند و همين امر بر نارضايتي و اعتراض مردم دامن زد. پس از چندي انقلابيون با استفاده از همين تبليغات مسموم بالاخره توانستند كاركنان شركت نفت را وادار به اعتصاب كنند.



عاملان واقعی جنایت چه کسانی بودند؟


نخستین خبری که پس از انقلاب در روزنامه کیهان پیرامون فاجعه سینما رکس آبادان منتشر شد تقریباً هفت ماه پس از آتش سوزی و به تاریخ 5 اسفند 1357 است. بنا بر این خبر، یک افسر شهربانی به نام منیر طاهری به اتهام شرکت در آتش سوزی سینما رکس در دادگاه انقلاب اسلامی رودسر گیلان محاکمه و در روز 4 اسفندماه تیرباران شد! خانواده سروان طاهری در نامه ای به تیرباران فرزندشان اعتراض و تلاش کردند با دلیل و مدرک اتهامات وارده بر او را رد کنند.

مردم آبادان و بازماندگان قربانیان آتش سوزی سینما رکس از همان آغاز ردپای روحانیون را در این جنایت می دیدند. از همین رو، روحانیون مجبور می شوند بارها چه در روزنامه ها و چه بعدها در دادگاه دخالت خود را تکذیب کنند! حتی یکی از بازماندگان در گفتگویی با روزنامه کیهان می گوید: «ما نمی گوییم این کار روحانیت است، بلکه کار روحانی نماهاست که لباس روحانیت به تن کرده اند!»

بازماندگان شهداي اين فاجعه سرسختانه خواستار رسیدگی به پرونده سينما ركس شدند. در نهم مهر ماه 1358، در عید میلاد امام هشتم شیعیان، هیأتی مرکب از 25 نفر از بازماندگان فاجعه به ديدار خميني مي روند و خواستار رسيدگي به پرونده اين فاجعه مي شوند، اما تلاش هاي آنان بي نتيجه مي ماند. خانواده‌ها و بازماندگان فاجعه سینما رکس از دادخواهی و اعتراض باز نمی‌ایستند و با وجود سکوت و بی اعتنایی و مخالفت اولیای امور، بالاخره در روز جمعه 29 فروردین 59 با صدور اطلاعیه‌ای آغاز یک تحصن سه روزه را اعلام می‌کنند. در این اطلاعیه تصریح شده که چنانچه به خواستهایشان رسیدگی نشود تحصن را تا رسیدن به نتیجه قطعی ادامه خواهند داد. و این چنین بود كه این تحصن تا 11 مرداد ماه به طول انجامید. خانواده‌ها در آغاز تحصن خواستهای خود را چنین اعلام کردند:

1 ـ اعزام بازپرس ويژه براي رسيدگي به پروندهء فاجعهء سينما ركس آبادان و تشكيل هرچه سريعتر دادگاه علني.

2ـ اعلام خواستهای بازماندگان از رادیو و تلویزیون سراسری.

2ـ طرح خواستهای بازماندگان در حضور بازپرس ویژه و پخش آن از رادیو و تلویزیون سراسری.

درست دو روز بعد از آغاز تحصن، آقای آذری قمی بازماندگان را به لقب رایج «ضد انقلاب» مفتخر نمود! با همه اينها، تحصن ادامه پيدا مي كند. دوازده روز بعد، دولت كه براي تعقيب پرونده اين آتش‌سوزي تحت فشار قرار گرفته بود، به ناچار هيأتي را براي بررسي پرونده به آبادان مي‌فرستد. اين هيأت كار خود را پشت درهاي بسته و بدون تماس با خانواده‌ها انجام داد. اين امر مورد اعتراض خانواده‌ها قرار گرفت. متحصنين در اعلاميه شماره 7 خود در نهم ارديبهشت 59 اعلام كردند كه هيأت حاكمه از روشن شدن ماجراي سينما ركس مي‌هراسد. در همين روزها شايعه اي در آبادان و ديگر شهرها پيچيد كه شخصي بنام حسين تكبعلي زاده با انتشار نامه هايي مدعي است از عاملان آتش سوزي سينما ركس است و خواهان برگزاري محاكمه خويش، تا ماجرا را براي اهالي آبادان و ملت ايران روشن سازد.

سرانجام با پيگيري هاي مستمر بازماندگان فاجعه، پرونده سينما ركس به دادگاه انقلاب آبادان فرستاده مي شود.



حسین تکعبلی زاده، افشاگر حقیقت ماجرا


او در دادگاه خود را چنين معرفی می‌کند: «من معتاد به هروئین و حشیش و کارگر جوشکار بودم و دوافروشی می‌کردم. در محله مان با اصغر نوروزی آشنا شدم و توسط وی کم‌کم به جلسات درس قرآن که در مسجد تشکیل می‌شد راه پیدا کردم.» وي پس از مدتي به توصيه دوستانش راهي اصفهان مي شود و پس از ترک اعتیاد به آبادان باز می‌گردد. با چهار نفر به نامهای محمود (یا محمد معروف به ممد زاغی) و برادرش یدالله و فلاح و فرج یعنی فرج‌الـله بذرکار فعاليت مي كند. پس از مدتي به عبدالله لرقبا معرفي مي شود و توسط همين افراد براي اداي دين به انقلاب[!] مأموريت مي يابد.

پس از آتش سوزي سينما ركس، تکبعلی‌زاده تا روز هفتم در آبادان است. بعد می‌رود اصفهان و دو سه روز بعد به آبادان باز می‌گردد. ضمن یک دعوا به بازداشتگاه می‌افتد و از آنجا فرار می‌کند و چندروزي به بندرعباس می‌رود. چندي بعد به آبادان بازگشته و توسط مأموران شناسايي و بازداشت مي شود: «در زندان بودم تا اینکه انقلاب پیروز شد و زندانها باز شدند (23 بهمن) من هم آزاد شدم و به اصفهان رفتم. چند روز بعد براي ديدار امام كه در مدرسه علوي بود به تهران آمدم. به آنجا رفتم تا خود را معرفي کنم. اما شلوغ بود و نتوانستم. دوباره برگشتم به اصفهان و خواستم بیایم آبادان و خودم را معرفی کنم. در اندیمشک اتوبوس توقف کرد و من یک مجله جوانان خریدم. وقتی مجله را ورق زدم عکسم را دیدم که چاپ شده و زیرش نوشته بود جنایتکار ساواک از زندان گریخت و ما عکس قاتل فراری را چاپ می‌کنیم که هر کس او را دید معرفی کند.»(اطلاعات، به نقل از نیمروز) در آبادان به خانه آقای رشیدیان «نماينده آبادان در چنددوره مجلس شوراي اسلامي» می‌رود و خود را معرفی می‌کند. رشیدیان با اشاره به خشم مردم، از او می‌خواهد که مدتی در منزل مادرش بماند تا چاره‌ای بیندیشند و بالاخره او را به کمیته 48 می‌خواهند که کیاوش، فرماندار وقت آبادان و نماینده فعلی مجلس شورای اسلامی و جمعی دیگر هم هستند. ساعت ده شب او را تحویل کمیته می‌دهند و پس از مدتی با هواپیما به تهران می‌فرستند و در کاخ نخست وزیری با صباغیان ملاقات می‌کند و جریان را به او می‌گوید. صباغیان اول می‌گوید که با بازرگان صحبت می‌کنم و بعد هم می‌آید و می‌گوید که «فعلاً بروم تا در وقت مناسب از طریق رادیو و تلویزیون احضارم کنند. به اصفهان بازگشتم... سه بار به صباغيان تلگراف زدم كه جوابي نيامد.» به منزل آيت‌الله طاهری می‌رود و از او کمک می‌خواهد و بعد هم به منزل آیت‌اللـه خادمی می‌رود. این یک هم می‌گوید کاری از من ساخته نیست. به قم می‌رود تا با امام ملاقات کند. نامه‌ای به دفتر او می‌نویسد و «جواب داده شد که به شهرم برگردم. اما من ایستادم و بالاخره جلوی آقای داوردوست را گرفتم و خودم را معرفی کردم و گفتم یا مرا به زندان بفرستید یا با یک گلوله خلاصم کنید...» و داوردوست شرحی زیر نامه او می نویسد و او را راهی آبادان می‌کند. به خانه مادرش که می‌رسد "مأموران به اتفاق چند تن از خانواده‌های شهدا به خانه آمدند و مرا دستگیر کردند.»

در آن زمان تکعبلی‌زاده هم به مجله اطلاعات جوانان نامه اعتراضی می‌نویسد و هم چنان که می‌گوید، به آیت‌الله خمینی در قم (یعنی در زمستان 1358). این دو نامه را خانواده‌های شهدا در یکی از مصاحبه‌هایی که هنگام تحصن خود در اداره دارایی آبادان برگزار کردند منتشر نمودند.

جلسات دادگاه در سالن سینما تاج که مخصوص کارکنان صنعت نفت است تشکیل می‌شود و به خواست و اصرار مردم و خانواده‌های قربانیان، محاکمه بطور علنی صورت می‌گیرد. البته برای شرکت در جلسات باید قبلاً کارت ورودي مخصوص را با دادن عکس و مشخصات کامل به دست آورد. جلسات مستقیماً از شبکه تلویزیونی آبادان پخش می‌شود.


۲ نظر:

ناشناس گفت...

همه آبادانیها میدانستند که این کار جمی کثیف و آخوندهای دیگه بود چون آبادانیها آرام بودند و در شروع انقلاب نقشی نداشتند. در همان تحصن هایی که برای محاکمه عاملان واقعی برپا میشد آدمهای چماق بدست انقلاب به مردم آبادان حمله میکردند و به آنها میگفتند ضد انقلاب!! لاقل آبادانیها میدانند که چه کسی اینکار را کرد. خون تمام آن بی گناهان گردن آخوندهای کثیف جمهوری اسلامی.

ناشناس گفت...

اینها جنایتکارتر وکثیف تر از این حرفها هستند.ولی ملت ایران گناه آنها را نخواهد بخشید.بامید روز انتقام که دور نخواهد بود. مرگ بر روسیه و چین وانگلیس حرامزاده