نامه ای از یک دانشجوی ایرانی
به نام خداوند بخشاینده مهربان
جناب آقای سید علی خامنه ای
تا آن جا که میان ما ایرانیان مرسوم است ، نامه های خود را با نام خدا آغاز می کنیم و پس از آن سلامی بر خواننده نامه می فرستیم؛ من نیز نامه ام را با نام خدای مهرگستر و مهربان آغاز میکنم، اما با نهایت تاسف اکنون که می خواهم سلامی در آغاز نوشتار نثارتان کنم، شرایط روز کشورم را می بینم و با دیدن جمعیت کثیر کشته شدگان و زندانیان و افرادی که با چراغ سبز شما به وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب می شوند خدای خویش را یاد می کنم و به این فکر فرو می روم که " آیا براستی خدای مهربان از مهر و مودّت خویش جز ناشایستگی و بی رحمانگی چیزی به شما و طرفداران شما نبخشیده است؟
شاید به دور از ادب باشد، اما با این همه فجایعی که رژیم تحت امر شما علیه ملت بی دفاع ایران رقم می زند شما را در خور آن نمی بینم که بخواهم سلامی برایتان بنویسم!
وقتی به این فکر می کنم که چه آسان اهداف دوران جوانی خویش در مبارزه با ظلم و ستم و استبداد را فراموش کردید و چه آسان اجازه دادید مردمی که خود بر آمده از میان آنان بودید به بهانه *قرار گرفتن در مقابل حکومت به زعم شما اسلامی * با پاسخ های تند و وحشیانه ای از جنس گلوله سربی و انفرادی و تجاوز مواجه شوند نمی توانم سلامی نثار شما کنم.
براستی چگونه می توانم بر کسی سلام بفرستم که رهبریت یک حکومت به ظاهر اسلامی اما در باطن استبدادی را بر عهده دارد؟! حکومتی که 80 در صد مردم ایران آن را به رسمیت نمی شناسند و می خواهد انقلابی را که متعلق به همین مردم است با ابزاری به نام " دادگاه انقلاب " در مسیری قرار دهد که فقط برای سردمدارن آن مطلوب است؟.
رهبری که از زمان آغاز ولایت خود دستور ترور شخصیت های برجسته و قابل کشور را صادر کرد، به جای ساخت مراکز علمی بزرگ و افزایش علم و دانش مردم ، به ساخت حوزه های علمیه پرداخته و ذهن های افراد را در همان شرایط و افق های فکری 1400 سال پیش نگاه داشت و اجازه فراتر رفتن را به آن ها نداد و کسانی را که از حد مورد نظرش در اندیشه یا بیان عقایدشان فراتر رفتند ، به قتل رسانده یا در مکان مورد علاقه اش که اوین باشد ، محبوس کرد و باز همان رهبری که به جای به کار گرفتن نخبگان کشور در امور دولتی ، افراد ناشایست و ناکارآمد را بی توجه به نتایج سوء عملکرد آنها بر سرنوشت ملت به کار گرفت!
سالهاست که دانشجویان دلسوز و وطن پرست ایرانی به خاطر ابراز عقایدشان مورد ستم نظام شما قرار گرفته اند، البته ان شاء الله نمی گویید که جریان اعتراضات دانشجویان را در 18 تیر یازده سال قبل به خاطر نمی آورید!
یکی از این جریانات دانشجویی معروف جریان کوی دانشگاه در سال 1378 بود و اگر بیشتر به خاطرات خود مراجعه کنید شاید به یاد آورید شبی که تیر رها شده از تفنگ یکی از فداییان شما پیشانی عزت ابراهیم نژاد را سوراخ کرد ، شبی که دیوارهای اتاق های دانشجویان با خون هایشان رنگ آمیزی شد،شبی که دانشجویان زیادی در آن بازداشت شده و سالهای زیادی از عمرشان را در اوین گذراندند!
شاید نام این افراد را تا کنون شنیده باشید :
اکبر محمدی که بر اثر شکنجه های زیاد عمالین شما در اوین به شهادت رسید و به بزم الهی شتافت!
-امیرعباس فخرآور که بهترین روزهای جوانی را در اوین به سر رساند و پس از آن از وطنش ایران متواری شد!
-دانشجویانی چون بهروز جاوید که همچنان در اوین به سر می برد و جز دردنامه های او که از اوین می رسد خبری از او نداریم!
و به دنبال آن شب و حتی قبل از آن همواره دانشجویان شجاع ایران به اعتراض علیه نابرابری های موجود پرداخته و همچنان بازداشت شده و به قتل رسیده اند.
- دانشجویانی چون محمد پور عبدالله دیگر دانشجوی رشته شیمی دانشگاه تهران که همچنان در اوین به سر می برد و هر روز بر نگرانی دوستان و خانواده اش افزوده می شود!
- دانشجویانی چون کیانوش آسا یکی از نخبگان عالی ایران که در درگیری های پس از انتخابات و در مبارزه علیه باطل مورد اصابت گلوله عاملین شما قرار گرفته و به شهادت رسید!
- دانشجویانی چون کوهیار گودرزی که به دلیل فعالیت های سیاسی و حقوق بشری خود از دانشگاه شریف اخراج و پس از آن محارب شناخته شده و هم اکنون در اوین به سر می برد!
- دانشجویانی چون میلاد ابراهیمیان ، فعال حقوق بشر و فعال دانشجویی ای که در اوین تحت بازجویی و شکنجه قرار دارد.
- دانشجویانی چون هم دانشگاهی من سعید نور محمدی دانشجوی دانشکده علوم سیاسی که پس از سپری کردن هفت ماه از سال گذشته در زندان اوین به تازگی آزاد شده و در انتظار دادگاه خود است: دادگاهی که در آن به حد اقل 4 تا 6 سال حبس محکوم خواهد شد و تبعید به یکی از شهرستان های دور از تهران را نیز نویسندگان کیفرخواست برایش تقاضا کرده اند تا ایرانیان بدانند در کشور تحت ولایت شما دیگر نباید شب های جمعه * دعای کمیل * قرائت کرد!
دانشجویانی چون من سمیرا نصیری که به دلیل فعالیت های حقوق بشری ، وبلاگ نویسی و ابراز عقیده های سیاسی و بروز دادن اطلاعات محرمانه و بی شرمانه دولت منفور احمدی نژاد و همچنین حضور در تجمعات اعتراضی پس از انتخابات از جمله روز عاشورا به عنوان محارب شناخته شده و از ترس تجاوز فداییان شما ایران را ترک کرده و مجبور به هجرت اجباری شدم!
بد نیست اگر بدانید من پس از 12 سال تحصیل با تلاش های پی در پی موفق به ورود به دانشگاه شدم، اما به دلیل مخالفت های با جو خشن و سردی که بسیج می کوشید بر دانشکده ما حاکم کند مورد خشم نیروهای قرارگاه ثارالله سپاه که از دانشجویان دانشکده علوم سیاسی هستند ، قرار گرفتم:همان دانشجویانی که از باتوم به دستان معروف احمدی نژاد به شمار می آیند و طی عملیاتی غرور آفرین و شجاعانه من را از دانشکده بیرون راندند!باتوم به دستانی که من را محارب خطاب کرده و خواستار مجازات من شدند!
چگونه به من حکم محارب می دهید در حالی که از بدو ورودم به تهران تمام عزم خویش را جزم کردم تا کودکانی را که علی رغم سن کمتر از 18 سال خود به اعدام محکوم می شوند از مرگ برهانم و هیچگاه مرگ را حتی برای سینه چاکان شما که به جرم حضور در مراسم چهلمین روز شهادت ندا آقا سلطان سه روز من را زندان نگاه داشتند آرزو نکردم؟!
و من این روزها از خود می پرسم شما که در جوانی تحصیل در حوزه علمیه و فراگیری فقه را از مشهد تا نجف دنبال کردید چگونه پسندید که در دوران زعامت تان اینقدر ساده با واژگان و احکام شریعت اسلامی بازی شود:
چگونه به من و همراهان من حکم محارب می دهید در حالی که ما روز عاشورا همراه دیگر عزاداران حسینی و میرحسینی سینه زده و همراه با بقیه نوحه می خواندیم؟
راستی از میان اساتید فقه شما برای مثال آیا مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و یا مرحوم آقا ميرزا مدرس يزدى هیچگاه به شما گفته بودند که هرکس عقاید خود را ابراز کند محارب محسوب می شود؟؟؟؟
خصوصاً آنکه در روزی به نام روز عاشورا به جمع تظاهرات کنندگان بپیوندد؟
چگونه سینه چاکان شما در سایت ها و وبلاگ های خود مرا جاسوسه می خوانند در حالی که هرگز به غیر از ایرانی باج نداده ام ؟
اگر افشای مراکز شکنجه و نامه های محرمانه مبنی بر کشتار و بازداشت مردم و اطلاع رسانی اخبار سیاسی به هموطنانم جاسوسی برای سیا و انگلیس و اسرائیل محسوب می شود ، خود تایید می کنم که من یک جاسوسه هستم!
شما که دم از اسلام و قرآن و نماز و پیامبر و حضرت علی می زنید، تا به حال چند بار قرآن را به دست گرفته اید و چندتا از سوره های قرآن را از حفظ می باشید؟
مطئمن هستم اگر شما صد هزار برابر من هم نماز خوانده باشید که می دانم خوانده اید در دوران اخیر حتی یک رکعت هم به اندازه من با آرامش خاطر نماز نمی خوانید و یقیناً از روی رفع تکلیف در پیشگاه خدای خود می ایستید؛ چرا که در محضر خدای تعالی پاسخی برای این همه جنایت ندارید، و خود هم می دانید که حتی یکی از نمازهایتان مورد قبول درگاه خدا واقع نشده و نمی شود و نخواهد شد! چطور ممکن است کسی دستور قتل ، تجاوز و بازداشت هزاران نفر را صادر کند و بر منبر استکبار محکم تکیه زند و بداند که هزاران لعن و نفرین به دنبالش است ، آن وقت بر سر سجاده بایستد و با خیال آسوده نماز بخواند؟!
جناب آقای سید علی خامنه ای
شمایی که نام علی را بر زبان خود می آورید و مرحوم پدرتان ؛ نامتان را هم * سید علی * گذاشته بود ، آیا یک بار هم مانند او رفتار کرده اید؟! آیا علی بر سر رهبری با دیگران در ستیز افتاد ، یا برای دفاع از مردم و حقوق آنان؟ آیا از کسی شنیده اید که برای به دست گرفتن رهبری چند نفر را به قتل برساند؟
علی واقعی آن بود که سکوت اختیار کرد تا همگان از او راضی باشند و روزی برسد که حتی یک نفر مخالف هم نداشته باشد !
شما نیز گرچه نامتان علی است ، اما پیشنهاد میکنم هیچگاه خود را با علی اسلام ناب اشتباه نگیرید و مقلدان خود را هم بر حذر دارید از این خطای بزرگ!چون سال هاست که آبروی اسلام و محمد و علی را به باد داده اید!
ولی فقیه دیروز و مدعی امروز امامت!
راستی فکر می کنید اگر با اسم اسلام جلو بیایید مردم بی اعتنا به وجدان و نفس ملهمه خود که خداوند در سوره شمس بدان قسم یاد کرده، آن را باور کرده و جلوی فرمان های شما زانو خم می کنند و چشم و گوش بسته آن را می پذیرند؟!
اما متاسفانه باید به شما بگویم طی هجده سال زندگی ام در ایران با چشم خود مردمی را دیدم که به خاطر حرف ها و عمل های نابخردانه شما که به قول معروف با اسم اسلام ماست مالیشان می کنید ،حتی از اسلام متنفر شده و دیگر خود را مسلمان نمی دانند! جز افراد بسیجی و جیره خوران جنابعالی که آنان هم به انگیزه سهمیه و امتیازات مادی دیگر حتی کسی حاضر نیست پایش را به مساجد بگذارد! کمتر کسی حاضر است در نمازهای جماعت شرکت کند و پشت سر آخوندهای نمره بیست شما بایستد!
من خود به یاد دارم که در طی 12 سال تحصیل ، هرگز حاضر به خواندن نماز دسته جمعی همراه با آقای نماز جماعت مدارسم نبودم؛ چون نمی خواستم پشت سر کسی بایستم که معلوم نیست قبلاً چه کاره بوده و حال به کجا رسیده!
جناب آقای سید علی خامنه ای!
دانشجویان ایران بیدارند و اگر روز خود را در اعتراض به نابرابری با گاز اشک آور و گاه در سلول های انفرادی که حتی نفسشان هم در آن می گیرد سپری می کنند، شب ها نیز خواب آزادی ایران را می بینند و صد البته لحظه لحظه عمر خود را حاضرند برای به تعبیر رساندن این خواب هزینه کنند!
بدانید اگر یک دانشجو در بند رفت ، چند دانشجوی دیگر جایش را پر می کنند.
- اگر من دانشکده ام را وداع گفتم ، دانشجویان دیگری را نیز تعلیم دادم و این را خوب می دانم که جامعه دانشجویی ایران هر روز تحت بدترین فشارها قرار می گیرد و دانشجویان زیادی به بند کشیده خواهند شد و دانشجویان زیادی دار فانی را وداع خواهند گفت و بسیاری نیز چون من مجبور به ترک وطن خواهند شد؛ اما به سهم خود به شما قول می دهم این جامعه محکم بر جای خود ایستاده است و به مبارزه ادامه خواهد داد و این مبارزه ، با کمک دیگر مردم ایران زمین به سرانجامی روشن خواهد رسید!
و شما نیز بهتر است بدانید با به شهادت رساندن و بازداشت کردن دانشجویان شجاع و روشنفکر ایران نمی توانید به اهداف خود برسید! سالهاست که این رویه را ادامه داده اید ، اما به وضوح شاهد افزایش چشمگیر دانشجویان معترض به دولت و نظام خود بوده اید ، هستید و خواهید بود.
این را نیز بدانید که دانشجویان دلیر ایران تنها نیستند و دیگر مردم نیز آن ها را همراهی میکنند و اگر چشمان خود را باز کنید خواهید دید که روز به روز بر تعداد مخالفان شما افزوده می شود. البته هم من که از چهارمین نسل انقلاب 57 هستم و هم شما که جزء مبارزین آن بودید می دانیم که این کشتارها و بازداشت ها از همان زمان ایجاد نظام جمهوری اسلامی آغاز شده بود: زمانی که روح الله خمینی با موج گسترده مخالفان دانشجویی نظام جمهوری اسلامی رو به رو گردیده و دستور قتل و بازداشت آن ها را صادر کرد. قتل های گسترده ای که در سال های 58 ، 60و اعدام های فله ای سال 67 و ... توسط قاتلین حرفه ای این رژیم چون جنابان خلخالی و لاجوردی معدوم صورت گرفت و سرنوشت اکثر آنان را تا همین امروز حکومت تان هم که بنگرید می توانید عبرت های بزرگی بگیرید! به ویژه اگر آخرین دیدارتان با مرحوم آیت الله شریعتمداری را به یاد آورید و پندهای آن عالم ربانی را که شاید قلب تان را روشن سازد!
در خاتمه این نوشتار شما را به توبه در پیشگاه خدای مهربان فرا می خوانم چنان که خداوند در قرآن که عهدی است بین او و بندگانش فرموده او خود كسى است كه از بندگانش توبه می پذيرد و از گناهان در می گذرد و آنچه را كه می كنيد، می داند!
توصیه می کنم که دست از این جنایات هولناک برداشته و بیش از این حقوق مردم ایران را پایمال نکنید؛ چرا که خدای تعالی در جای حق بنشسته است و شاهد اعمال ناشایست شماست؛ پس تا از زمان توبه نگذشته است ، نسبت به انجام آن اقدام فرمایید!
یکی از اعضای جامعه دانشجویی ایران
۹ نظر:
درود
دوست گرامی لینک را درست کردم.
نامه ی شجاعانه ای بود.بسیار از خواندن آن لذت بردم.آفرین بر این دوشیزه ی شجاع
در پناه اهورا
ممنون از لطفت دوست عزیز
درود بزرگمهر جان
می خواستم واست کامنت بذارم و خبر اسباب کشیمو بدم ولی کامنت دونی باز نمیشد که نمیشد...به هر حال ممنونم که خودت اومدی ...
نامه ی زیبای سمیرای عزیز رو هم توی وب خودش خونده بودم ... به وجود چنین دخترانی افتخار باید کرد ...
کول بر ها:
قاچاق کالا معضلی است که تقریباً در تمامی مرزهای ایران بجز مرزهای شمالی وجود دارد و بسته به اینکه با کدامین کشور هم مرز باشند نوع قاچاق هم متفاوت است !! بروزم
من در طول زندگیم در این مملکت فهمیدم که خدای اسلام و خود اسلام و شیعه و بعدشم آخوند یک ترمز شدید و وحشتناک هستند جلوی پیشرفت ایرانیان که بر سر ایرانیان نازل شد
معروفترین بافت تاریخی ایران (در اصفهان) در شُرُفِ نابودی
/ ای تف به این دولت نامرد از همه کثافت ها کثافتتر
بروزم
دانشجویان ایران بیدارند و اگر روز خود را در اعتراض به نابرابری با گاز اشک آور و گاه در سلول های انفرادی که حتی نفسشان هم در آن می گیرد سپری می کنند، شب ها نیز خواب آزادی ایران را می بینند و صد البته لحظه لحظه عمر خود را حاضرند برای به تعبیر رساندن این خواب هزینه کنند!
.
درود بر خانم نصیری
به امید برچیده شدن دستگاه بیداد و فریب از میهنمان، از پای نخواهیم نشست
با درود
حرف دل همه ما یکیست
ما همچنان ایستاده ایم
تا طللوع صبح آزادی یک قدم مانده
واقعا از خوندن اين نامه لذت بردم.حرف دل همه ما جووناست.اميدوارم كه اين اقاي ديكتاتور به سرنوشت صدام دچار بشه.با رسوايي.مثل يه تيكه اشغال از كشور بيرونش كنيم.به اميد اون روز.
مرگ بر اين دولت مردم فريب
به اميد ازادي ايران.
پاينده باشيد
ارسال یک نظر