۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

از آزادی قاتل دکتر بختیار چه درس هایی آموختیم؟



من اگر علیه شرایط محیط به مبارزه بر نمی خاستم، نمی توانستم «خودم» بمانم. خویشتنداری در مقابل وسوسه ها و یا مقاومت در مقابل برگزیدن راه های سهل مرا چنین که هستم ساخته است. _ دکتر شاپور بختیار



آزادی علی وکیلی راد، قاتل دکتر شاپور بختیار و یکی از تروریست های شناخته شده رژیم اسلامی و بازگشت وی به ایران، یکی از مهمترین اخبار روز گذشته بود. سرانجام شایعاتی که پس از بازداشت معلم فرانسوی، کلوتیلد ریس، و گروگان گیری آشکار رژیم بارها و بارها به گوش رسیده بود به واقعیت بدل گردید و دستگاه قضایی فرانسه نه تنها مجید کاکاوند جاسوس رژیم اسلامی را تبرئه کرد، بلکه به پاس گردنکشی ها و جنایات دولت ایران، علی وکیلی راد را نیز از زندان آزاد نمود. هرچند، شنیدن این خبر برای همه آزادیخواهان و مبارزان داخل و خارج از کشور خبری بود تأسف بار و نامیمون، اما در اینجا قصد دارم به دو حسن بزرگ این اتفاق اشاره کنم که از قدیم گفته اند: «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد»!


1) مردودی دوباره غربی ها در آزمون ملت ایران

نخستین درس بزرگی که از مشاهده بده بستان های آشکار و نهان دولت ایران و دولت های غربی، بویژه فرانسه، در روزهای اخیر نصیب مان شد، درک این واقعیت انکار ناپذیر است که هیچ دولت غربی به اندازه سر سوزن به فکر منافع ملت ایران و حقوق از دست رفته شان نیست. اگر در طول یک سال اخیر، برخی از دولتمردان غربی با ژست های مزورانه خویش سعی داشتند نقاب حمایت از آزادی و دموکراسی بر چهره بزنند و در ظاهر خود را پشتیبان حقوق ملت ایران نشان دهند، اما وقایع اخیر به همه ما ثابت کرد فرقی میان قدرت های بزرگ نیست که دشمنی با منافع ملی ما در نهاد هر بیگانه ای مستتر است. آیا می توان شعارهای دولتمردان غربی را باور کرد و پذیرفت که این سیاستمداران هزارچهره قلباً و باطناً حامی مردم ایران و آرمان های آنان هستند؟ اگر چنین است، چرا و به چه دلایلی در برابر رژیم جمهوری اسلامی حاضر به مذاکره، و در صورت لزوم معامله و مصالحه هستند؟ چرا دولتمردان امریکا در ظاهر از مبارزه با تروریسم و دفاع از حقوق ملت های آزادیخواه سخن می گویند، اما در پس پرده بر سر منافع ملت ایران با رژیمی فاسد و آلوده پای میز مذاکره می نشینند و لابی های رژیم در راهروهای کنگره به راحتی برای رژیم تبلیغ می کنند؟ چطور است که خانم مرکل سخن از افزایش تحریم ها به میان می آورد، اما مبادلات تجاری دولت آلمان با رژیم ایران در طول چهار سال اخیر به بیش از 10 برابر افزایش یافته است؟! چطور آقای سارکوزی خود را حامی ملت ایران می نامد و دستگاه قضایی فرانسه را مستقل و صالح می خواند، اما پس از چند ماه همین دستگاه مستقل! جاسوس ها را تبرئه می کند و قاتلین را آزاد؟! آیا دولت غربی گمان کرده اند که مردم ما گذشته را از یاد برده اند؟ سکوت دولتمردان غرب در مقابل جنایات آشکار رژیم اسلامی در خاک کشورهای شان فراموش شدنی است؟ آيا آنان گمان می کنند مردم قتل بختیارها و برومندها و الهی ها و فرخزادها و قاسملوها و.... را از یاد برده اند؟

یک سال اخیر، فرصتی طلایی برای دولتمردان غربی بود تا حسن نیت خود را به ملت ایران نشان دهند و ستم هایی را که در گذشته برای حصول منافع استعماری خویش در حق این ملت روا داشته اند، جبران سازند، اما دریغا که از آنان در عمل چیزی جز همان بده بستان های بی شرمانه و معامله های ننگین ندیدیم.

پس نخستین حسن بزرگ این اتفاق برای ما رسیدن به این حقیقت است که هرگز به بیگانگان اعتماد نکنیم و فریب نقاب های رنگارنگ شان را نخوریم. امریکا و دولت های اروپایی در شعارهای خود همواره از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر می گویند، اما زمانی که منافع شان ایجاب کند حاضرند دنیا را نیز با خاک یکسان کنند. در این رابطه خالی از لطف نیست اگر نگاهی به چند سطر از کتاب «یکرنگی» دکتر شاپور بختیار بیندازیم که می گوید: «قدرت های بزرگ، بردنيای سوم نفوذ روانی فوق العاده ای دارند. دليل آن هم تصويری بی پايه است که در ذهن مردم دنيای سوم حک شده است و آن اينکه بدون توافق دوقدرت بزرگ امکان هيچ کاری وجود ندارد. حتی حوادثی چون جنگ ويتنام و جنگ الجزاير هم، که دلايل بارز بی اعتباری اين طرز تفکر است، نتوانسته است ذهنيات مردم را تغيير دهد. فکر می کنند از آنجا که قدرت های بزرگ، دنيا را ميان خود تقسيم کرده اند، کوشش های يک گروه و يا حزب سياسی به جايی نمی رسد. با غم و حسرت به جمله معروف هملت کلمه یالتا را هم افزوده اند: بود یا نبود يالتا، مسأله اين است! برای بعضی خروج از يالتا و برای بعضی ديگر تن دادن به آن شرط لازم و کافی است. اين حکمت جبری نوين، افکارمردم را از اينکه خود به مبارزه برخيزند وبه هدف رسند، منحرف کرده است. نمونه ها دراين مورد فراوان است و بايد از اين سرگردانی و سرگشتگی که در نقطهٌ مقابل شهامت و نيروی خلاق قرار دارد، به هر قيمت خارج شد.»

پس به خاطر داشته باشیم که در راه مبارزه برای سرنگونی استبداد و رسیدن به دموکراسی، هرگز نباید سرنوشت خود را به قدرت های بیگانه گره بزنیم.


2) احیای آرمان های دکتر شاپور بختیار

دومین نکته مثبت رویداد اخیر، احیای دوباره نام زنده یاد شاپور بختیار بود. بزرگمردی که در روزگار خود آن چنان که باید شناخته نشد، اما افکار و آرمان هایش هنوز هم روشنگر راه بسیاری از مبارزان این مرز و بوم است. معتقدم امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آنیم که اندیشه های شاپور بختیار را از نو بخوانیم و بشناسیم. در افکار و آرای او بیش از پیش تأمل کنیم و راهی که را که او سی و یک سال پیش شناخت و به آیندگان نمایاند دریابیم. در آن ایام شاپور بختیار به طرز غریبی گام ها جلوتر از جامعه هم روزگار خویش به پیش می رفت. در زمانه ای که همگان به طمع قدرت و شهرت گروه گروه عازم نوفل لوشاتو بودند تا دست روح الله را ببوسند و جایی در دولت انقلابی برای خود دست و پا کنند، شاپور بختیار سیاوش وار خود را به میان آتش افکند تا شاید از مصیبتی که می توانست ایران را ویران سازد جلوگیری کند. او نتوانست در برابر موج احساسات کور انقلابیون بایستد. دیگر دیر شده بود و کسی گوشش به حرف حساب بدهکار نبود. گویی بر سرنوشت ایرانیان نوشته بودند که با دست خود میهن شان را به قعر تاریخ بفرستند. آنان نمی دانستند که «انقلاب الزاماً ضامن سعادت یک ملت نیست.»

بختیار ناامید نشد، زیرا از آغاز گام در راهی نهاده بود که به آن ایمان داشت. نهضت مقاومت ملی ایران را بنیان نهاد و تا آخرین روز عمرش به مبارزه ادامه داد. هرگز تسلیم نشد و هیچ گاه سازش نکرد. زیرا ماهیت استبداد نعلین را به نیکی می دانست.

پس امروز هم باید با تمام وجود از افکار سازشکارانه بپرهیزیم. دیگر فریب کسانی را که همه تلاش شان بزک کردن چهره کریه ولایت فقیه و اصلاح روبنای رژیم اسلامی است نخوریم و بدانیم که جمهوری اسلامی بسان درخت کرم خورده ای است که از درون فاسد گردیده و برای اصلاح امر نباید به هرس کردن شاخ و برگ ها قناعت کرد، باید این درخت را از بیخ و بن قطع کنیم. راه همین است و بس. عالمی دیگر بباید ساخت، وز نو آدمی! مسیر پیش روی ما چون روز روشن است: «بايد حکومتی به وجود آيد که نه رژيم خمينی باشد و نه رژيم سلطنتی مستبد چنانکه بود. راه سومی می بايست که بايد تعريف و ايجاد شود. هدف، تشکيل دولتی موقت است که به مردم يعنی نمايندگان آن ها، به نخبگان فرصت دهد که نظر خود را در باره قانون اساسی مشروطه ابراز دارند. رژيم می تواند سلطنتی يا جمهوری باشد و در مورد اول يعنی سلطنتی مشروطه با پادشاهی که حکم سمبل وحدت ملی را دارد. (یکرنگی – دکتر شاپور بختیار)»

هنوز هم آرمان ما با فکر و اندیشه بزرگمردانی چون شاپور بختیار گره خورده است. پس چه باک که قاتل او از زندان آزاد شود و به ایران بازگردد؟ آن هم در روزگاری که دامان مام میهن هزاران شاپور بختیار در خود پرورده است؟ امروز بار دیگر بذر اندیشه های متعالی دکتر شاپور بختیار و دیگر میهن پرستان جاویدنام این مرز و بوم در ذهن جوانان سرزمین مان جوانه زده است.

سرنگونی استبداد نزدیک است، اگر خود بخواهیم و به این باور برسیم.


پاینده ایران


بزرگمهر

۱۲ نظر:

ناشناس گفت...

اگر چه اين خبر حقيقت تلخي بود.اما حق با شماست.

بختيار دوباره زنده شد. اونم نزديك به 22 خرداد. از اين بابت خوشحالم.

مسعود گفت...

درود بزرگمهر

من عضو بولتن خبری سایت پارس دیلی نیوز هستم و خوشحالم که نوشتت تو این سایت هم منتشر شد.

غرب بارها نشون داده که این حقوق بشر و آزادی فقط واسش ابزاری بیش نیست برای پیشبرد اهدافش. ده ها وطن پرست و آزادیخواه ایرانی تو فرانسه و آلمان و... ترور شدند ولی یک نفر حکمش رو نگذروند. شک ندارم که مسئله تنها مبادله دو زندانی نبوده و مسائل اقتصادی و قراردادهای نفتی هم هست.
امیدوارم روزی برسه که بفهمیم خارجی برای ما کاری نمی کنه.

پیروز باشی. پاینده ایران

نوشین گفت...

دوست گرامی این دولت و سیاستهای غلطش که فقط به نفع دزدها و پدرسوخته هاست من و تورو حسابی گذاشته سر کار
لطفا" لینک منو در پیوندهایت درست کن بیداری به شماره 9 رسیده
www.bedare2000-9.blogspot.com
زنده باد آزادی و ارزشهای ایرانیان بعد از 1400 سال چرک و خون و بدی به ایرانی و بعد از 400 سال دوباره چرک و خون و بدی به ایرانی و بعد از 150 سال مشروطیت ناکام شده بدست همین آخوندها و طرفدارانش و بعد از 31 سال بدبختی ایرانیان باز بدست آخوند دین دار مذهب دار مومن ضد ایرانی

نوشین گفت...

زنده باد ایران و ایرانی بدون تمامی دشمنان 1400 ساله و 400 ساله و 150 ساله و 50 ساله اخیر و 31 ساله

مهدي رفعتي گفت...

درود من بر شما
ترور در هر شكلي اقدامي ضد بشري است و بايد امران و عاملان آن مجازات شوند

نوشین گفت...

بزرگمهر جان اون چند خط اولیه که نوشته خود آقای بختیار هست خوانا نیست لطفا" فونت را عوض کن

ساقی گفت...

درود
گل به گردن قاتل و طناب دار به گردن بی گناهان می اندازند ! این است عدالت !

ارشک گفت...

دوم بخشی از کتاب یکرنگی هست که به گفتگوی مستقیم بختیار و بازرگان اشاره داره و خیلی مبهم و جای سوال هست که اونجا گفته میشه در همه چیز توافق وجود داشت و هیچ نتیجه ای هم از اون گفتگو گرفته نمیشه. مگه همچین چیزی میشه؟ بازرگان جمهوری خواه بود و حامی خمینی و خمینی هم نیروی مسلح و قابل توجهی پشتش بود و خودش هم از همون اوایل دستور میداد و آرزوی قدرت اول شدن رو داشت. اینکه اون گفتگو هیچ نتیجه ای نداشته برای من خیلی جای سوال هست.
نمیدونم تابحال درباره ی اینها فکر کردی؟ خوشحال میشم نظرت رو بدونم
بدرود

ارشک گفت...

با درود. ممنون از نوشته ی پربار و سودمندتان. بزرگمهر جان من دو پرسش دارم، که چون صحبت از "احیای آرمانهای دکتر بختیار" کردی فکر میکنم جای مناسبی باشه که بپرسم (البته بیشتر درباره ی عملکرد عینی هست تا آرمان صرف). یکی اینکه از همان روزهای اول انقلاب، یعنی از 12 بهمن، سران رژیم و سران ارتش توسط نیروی کودتایی مذهبی ها و خط امامی ها اعدام انقلابی میشدند. بدون محاکمه ی اصولی. در مصاحبه ای که از دکتر بختیار در 4shared گذاشته شده از او میپرسند فکر نمیکنید اگر اون زمان قاطعیت بیشتری نشان میدادید جلوی وقایع بعدی گرفته میشد؟ بختیار البته به درستی میگه من به اصولی که بیست سال بود ازش حرف میزدم عمل کردم و ایرادی به این کار نیست. خب درست. اما خشونتی که از همان اول مذهبی ها در ایران به کار میبندند و همان حرفهای خمینی که "من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت میزنم ..." و اونهمه تسلیحاتی که دراختیار مساجد قرار گرفته بود و جنایتهایی که در زمان بختیار انجام میشد به خوبی نشان میده روحانیت و نیروی مذهبی، یک نیروی کودتایی و افسارگسیخته بود، نیرویی نبود که براحتی بیاد پای میز مذاکره بشینه. اول باید سرکوب میشدند بعد. درسته که عده ای از سران ارتش خیانت کردند ولی همه خیانتکار نبودند.

مریم گفت...

بزرگمهر عزیز
ضمن درود به شما دوست گرامی
آزادی علی وکیلی راد تبهکار و تروریست بین المللی بار دیگر و برای هزارمین بار نشان داد که جهان غرب دوست ملت ایران نیست و در مواقعی که مصلحتش ایجاب نماید مردم را به دولت کثیف و نامشروع اسلامی خواهد فروخت.
شادروان دکتر بختیار در سال 1991 و به فجیع ترین شکل ممکن به همراه منشی اش به قتل رسیدند و جهان از شنیدن چنین رخداد تروریستی دلخراشی به لرزه درآمد اما طی زمان کافی بود تا فرانسه نیز از یاد ببرد در داخل مرزهای آن کشور یکی از محققین و اندیشمندان سیاسی ایران به طرز دلخراشی مقتول شد. سزاوار نبود که قاتل ایشان با یک دختر جوان و دانشجوی فرانسوی معاوضه شود. هرچند بازداشت کلوتید ریس توسط جمهوری اسلامی نیز غیرقانونی بود.
پیروز و پاینده باشید.

tarashbashi گفت...

رونوشت به تمامی دوستان: "تراش باشی"، ملقب و ملبس به لقب "دکترا" شد..!

بزرگمهر خطاب به ارشک گفت...

درود ارشک عزیز
دکتر بختیار در مصاحبه خود در سال 1364 به این نکته اشاره کرد که اگر صد مرتبه دیگر هم به ایران بازگردم معتقد به دموکراسی هستم. هیچ لزومی ندارد که در روز اول انتخابات آزاد برگزار شود، اما بعنوان مثال باید دهات آزاد باشند کدخدای خود را خودشان انتخاب کنند. آزادی بیان با آزادی کلاشنیکف و کوکتل مولوتف متفاوت است. باید به مردم آزادی بیان و آزادی تشکیلات سیاسی داد. قطعا روزهای اول بسیار دشوار خواهد بود و خشونت شاید متأسفانه لازم باشد، اما از همان روز اول باید قدم هایی در جهت دموکراسی، یعنی شرکت دادن مردم در امور مملکت برداشته شود
در مورد دوم منظورتان را دقیقا متوجه نشدم. اما خب آنچه ملاک سنجش افراد است، عمل آنهاست و نه حرف شان. امثال مهندس بازرگان و یا سنجابی از زمانی که با خمینی ملاقات کردند و به آنها وعده حضور در دولت انقلابی داده شد (بویژه بازرگان) کاملا مواضع خود را تغییر دادند و از فعالیت قانونی در چارچوب قانون اساسی خارج شده و از خمینی و انقلابیون حمایت کردند. البته برای این کار خود توجیه های بسیاری آوردند، اما به هر روی تفاوت مردانی چون بختیار با بازرگان ها و سنجابی ها در همین لحظات تاریخی نمایان می شود. چگونه بختیار آینده را پیش بینی کرد و خطر استبداد نعلین را متذکر شد، اما دیگران به طمع قدرت با خمینی هم پیمان شدند، جای بحث فراوان دارد، زیرا همان طور که اشاره کردید همه این افراد در حرف و شعار بسیار به هم نزدیک بودند و از آزادی بیان و دموکراسی و... سخن می گفتند.