روز گذشته مصاحبه ای از پرویز قاضی سعید با علی پاتریک پهلوی (فرزند علیرضا پهلوی) در تلویزیون سراسری پارس پخش شد که واکنش های متفاوت و بعضاً تندی را برانگیخت. پیشتر مطالبی در مورد زندگی و احوالات او خوانده بودم، اما این نخستین بار بود که بیننده مصاحبه ای از او در یکی از رسانه های فارسی زبان بودم. پیش از آنکه نگاهی به این مصاحبه داشته باشیم، بد نیست نگاهی به بیوگرافی این فرد بیندازیم تا با این عضو جنجالی خاندان پهلوی بیشتر آشنا شویم:
علی پهلوی کیست؟
علی (پاتریک) پهلوی فرزند علیرضا پهلوی (برادر تنی محمدرضا شاه) است. علیرضا پهلوی دومین پسر و آخرین فرزند رضا شاه و تاج الملوک آیرملو و برادر تنی محمدرضا شاه پهلوی بود که در سال 1301 بدنیا آمد. در سال ۱۳۲۳ وارد ارتش فرانسه شد و تا سال ۱۳۲۶ در آنجا خدمت كرد. در ايام خدمت در فرانسه با كريستيان شولوسكي كه لهستانيتبار بود، ازدواج كرد و از او صاحب پسري به نام پاتريك پهلوي شد، ولي دربار ايران هيچگاه اين ازدواج را به رسميت نشناخت به همين دليل همسر و فرزند عليرضا در پاريس زندگي ميكردند. عليرضا پهلوي در ششم آبان ۱۳۳۳ درست در زماني كه شايعه وليعهدي او (به دليل بچهدار نشدن شاه و ثريا اسفندياري) بر سر زبانها بود، در يك سانحه هوايي كشته شد. پس از مرگ وي، پسرش علي (پاتريك) را به ايران آوردند و تحت سرپرستي دربار قرار دادند. اما پاتريك(علي) عمويش محمدرضا پهلوي را باني مرگ پدرش ميدانست.
پاتريك از دربار دل خوشي نداشت كمكم از دربار بريده شد. نام خود را به علي پهلوي تغيير داد و پس از ازدواج با همسرش سونيا به خرمدره (از توابع قزوين) مهاجرت كرد و در آنجا به كار كشاورزي و دامداري همت گماشت.
وي در سال 1354 به همراه دوست همفكرش بهمن حجتكاشاني (برادرزاده سپهبد كاشاني رئيس سازمان تربيتبدني) طرحي را جهت براندازي رژيم پهلوي برنامهريزي ميكنند و در پي اقدام به مبارزه مسلحانه، بهمن كاشاني كشته و علي پهلوي توسط ساواك دستگير شده و زنداني ميشود.1
نحوه دستگیری او و اسناد و مدارکی که از خانه وی کشف شد، در گزارشات سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) چنین آمده است:
«... تاكنون تعدادي سلاحهاي مختلف از جمله برنو كوتاه و بلند كه تعدادي از آنها در لحاف پيچيده شده بود، به اضافهي يك والتر و مقدار زيادي فشنگهاي مختلف و يك صندوق پول حدود چهار صد الي پانصد هزار تومان (هنوز شمارش نشده) از منزل والاگهر علي كشف گرديده است. نتيجهي بررسي كامل متعاقبا اعلام خواهد شد.
رييس ساواك استان زنجان: جهان بين»
«از ماشين سواري علي پهلوي كه حجت كاشاني آن را ميان راه زنجان ـ تهران رها كرده بود، بنا بر گزارش ساواك اسلحه و وسايل ديگر به دست آمد. از جمله: 270 تير فشنگ اسلحه كمري كاليبر 45، 188 تير فشنگ خفيف كاليبر 22، يك كوله پشتي و يك قمقمه سربازي، تعدادي خرما و يك جلد قرآن و وسايل نماز.»
«گزارش نهايي ساواك پيرامون اسلحه و مهمات به دست آمده در منزل علي پهلوي در خرمدره به اين شرح است:
1 ـ تفنگ پنج تير گلوله زني برنو يك قبضه
2 ـ تفنگ گلوله زني منچستر يك قبضه
3 ـ تفنگ دولول شكاري يك قبضه
4 ـ تفنگ گلوله زني پنچ تير پران يك قبضه
5 ـ تفنگ گلوله زني با دوربين ماوزر يك قبضه
6ـ تفنگ خفيف كاليبر يك تير ساخت چكسلواكي يك قبضه
7 ـ اسلحه كمري وار (بدون خشاب) با مارك شهرباني يك قبضه
8 ـ كارد دولبه يك عدد
9 ـ كارد خنجري مارك جنرال يك عدد
10 ـ قطب نما يك دستگاه
11 ـ توپي اسلحه كمري توتال كاليبر 22 يك عدد
12 ـ دو بسته وسايل تنظيف مربوط به اسلحهها عبارت از سنبه، برس با جلد مربوطه
مهمات:
1 ـ فشنگ برنو سريهاي مختلف 34 تير با جلد چرمي
2 ـ فشنگ كاليبر 45، ده جعبه، هر جعبه 50 تير، جمعاً 500 تير
3 ـ فشنگ كاليبر 32 ـ 22 تير آكبند كاغذي»
بهمن حجت کاشانی با استفاده از ماشین و مهماتی که علی پهلوی به او داده بود، سعی در راه اندازی یک مبارزه مسلحانه بر ضد رژیم وقت را داشت که پس از مدتی و در یکی از درگیری ها به ضرب گلوله کشته شد. یکی از جنایات بزرگ این فرد، پیش از مرگ، کشتن دو تن از کارگران بی گناهش بود، تنها به این دلیل که آنها قصد نداشتند از فرمان وی تبعیت کرده و به جهاد فی سبیل الله بپردازند! ساواك زنجان حادثه مزبور را چنین روایت کرده است: « ياد شده ساعت 23:00 مورخه 30/1/54 از پناهگاه خود به اصطبل مزرعهي شخصي مراجعت و چهارنفر از كارگرانش را احضار و آنها را دعوت به جهاد مينمايد ليكن افراد مزبور تقاضاي وي را رد و اظهار مينمايند افكار شما درست نبوده و اين عمل صحيح نميباشد. مشاراليه كه همراه خود دوقبضه اسلحهي كمري و يك تفنگ دولول و يك ساك فشنگ داشته، يكي از كارگران را به محل اقامت والاگهر علي پهلوي نيا اعزام و پيغام ميدهد ماشين مرا روشن كرده و جلوي اصطبل بياور كه والاگهر نيز ماشين را به جلوي اصطبل آورده و بلافاصله به محل اقامت خود مراجعت مينمايند. ياد شده چهار كارگر مزبور را جلوي ديوار قطار كرده و اظهار ميدارد حال كه دستور مرا اجرا نميكنيد، روح شما بايد مانند روح فرزندان من به آسمان پرواز كند و شما نيز به پيش آنها خواهيد رفت و من هم به تهران رفته و بعد از تصفيه حساب به آسمانها پرواز خواهم نمود. سپس كارگران مزبور را به گلوله بسته در نتيجه دو نفر از كارگران به نامهاي غلام و عين اله (اهل قريه قازقالو) كشته و يكي از آنها به نام اصغر خلجي مجروح و چهارمي براي اينكه نشان دهد تيرخورده خود را به زمين مياندازد. در اين هنگام حجت كاشاني سوار ماشن خودش شده كه به طرف تهران حركت كند. بلافاصله نفر چهارمي كه زنده بوده خود را به شهرباني خرمدره رسانده واقعهي امر را بازگو ميكند...»
رژيم شاه، علي پهلوي را مدت كوتاهي در زندان نگه داشت و سرانجام تصميم گرفت كه او را به همراه همسر و فرزندانش به منطقهي گرگان تبعيد كند تا در ملك شخصي پدرش در كلاله به كشاورزي و دامداري بپردازد و زير نظر و مراقبت ساواك مازندران قرار داشته باشد و هيچگونه سلاح گرمي نيز در اختيار او نباشد.
علي پهلوي پس از تبعید و اقامت اجباري در كلاله درخواست كرد كه شهرت او از پهلوي به اسلامي تغيير كند. در پي اقامت علي پهلوي در كلالهي گرگان، ديگر اطلاعي از او در دست نيست تا در نيمهي سال 1357، گزارشي به ساواك و دربار ميرسد كه:
نامبرده مرتب به جوانان تلقين مينمايد كه با روحانيون همكاري كنند و براي نجات دين اقدام نمايند و از گذاشتن پول خود در بانكها خودداري كنند. 2
علی پهلوی در دوران جوانی تحت تأثیر ایدئولوژی های پوچ زمانه خویش قرار گرفته و تبدیل به فردی متعصب و روان پریش گردیده بود. احمد علي مسعود انصاري نیز درباره احوالات و روحيات علي پاتريك چنين مينويسد: «والاحضرت علي اوايل به طرف مواد مخدر رفت كه به قول معروف خودش را تسكين بدهد ولي روحيه سركش او با آرامشي كه او فكر ميكرد از راه استعمال مواد مخدر به دست ميآورد جور در نميآمد و سرانجام اعتياد را ترك كرده و رفتهرفته به طرف مذهب كشيده شد.»3
البته شناخت او از مذهب بسیار سطحی بود و نتیجه ای نداشت جز گام نهادن در همان کژراهه مبارزات مسلحانه و جنایت که شوربختانه در آن روزگار بسیاری از جوانان میهن را قربانی کرد.
بعد از پيروزي انقلاب او مدتي در ايران زندگي كرد و بعد به خارج از كشور گريخت. در سال 1987 نشریه نیوزویک مطلبی درباره او به چاپ رساند و از وی بعنوان کسی که خود را «گوسفند سیاه» خانواده سلطنتی می خواند یاد کرد. اما در تمام این سالها هیچ خبر و اثری از وی در هیچ کجا یافت نشده بود تا اینکه چندی پیش نام علی پهلوی به طرز معجزه آسایی در غرب به سر زبان ها افتاد.
علی پهلوی با چه هدفی به میدان آمده است؟
واقعا باعث تعجب است. علی پهلوی بعد از گذشت بیش از سی سال به یکباره وارد میدان می شود. بعد از سی سال بی خبری! کسی که حتی نزدیکانش کوچکترین اطلاعی از وضعیت او نداشتند. بعضی ها فکر می کردند بدرود حیات گفته، برخی دیگر می پنداشتند به ایران بازگشته و در آنجا زندگی می کند، و عده ای با توجه به سوابق گذشته وی گمان می کردند که بار دیگر در دام افیون و اعتیاد گرفتار آمده است. اما به یکباره علی پهلوی مانند خرگوش از کلاه شعبده بازان فرانسوی بیرون می جهد و هر روز برایش مصاحبه و کنفرانس تشکیل می دهند و او هم در تمام مصاحبه ها و سخنرانی هایش تنها بر یک موضوع پافشاری می کند: توهین به خانواده پهلوی.
علی پهلوی به صحنه آمده است. هنوز هم می توان از حرف هایش بوی تعصبات مذهبی را استشمام کرد که البته همواره با چاشنی بددهانی و توهین همراه است. کسی که در مصاحبه با تلویزیون پارس چند بار از الفاظ زشت و رکیک استفاده کرد و همین امر اعتراض بسیاری از بینندگان این تلویزیون را برانگیخت. شخصی که در سراسر مصاحبه اش کوچکترین تحلیل منطقی و علمی از وقایع ایران و جهان نداشت و همه چیز را به گونه ای برداشت و تعبیر می کرد که در نهایت به همان نقطه اول برسد: تخریب خانواده پهلوی.
علی پهلوی در مصاحبه اش ادعا کرد شهبانو فرح و پسرش نگذاشته اند او در فرانسه کاری پیدا کند و زندگی خوبی داشته باشد و روزنامه های فرانسوی را از مصاحبه با وی منع کرده اند! اما روشن نمی سازد که چرا امروز رسانه های فرانسه چپ و راست با ایشان مصاحبه می کنند، برایش جلسات سخنرانی تشکیل می دهند، معاون و مشاور وزیر به دیدارش می روند و....؟ آیا رفتار امروز دولتمردان و رسانه های کشور فرانسه مشکوک تر و سئوال برانگیزتر نیست؟ - فراموش نکنیم این دولت فرانسه همان دولتی است است که کمتر از یک ماه پیش بر سر آزادی یک تبعه کشور خود با رژیم ایران معامله ای زشت ترتیب داد و موجبات آزادی مجید کاکاوند و قاتل دکتر بختیار (علی وکیلی راد) را فراهم نمود. - آقای علی پهلوی در مصاحبه خود فرمودند: « آمریکا با رضا (پهلوی) است و می خواهد او در ایران به قدرت برسد.» پس چگونه است که شاهزاده رضا پهلوی از کوچکترین امکانات رسانه ای برای بیان افکار و مواضع خود محروم است؟ چگونه است که ایشان و حامیان شان یک دهم اصلاح طلبان حکومتی بلندگوی تبلیغاتی در خارج از کشور ندارند؟ لابی های رژیم جمهوری اسلامی و بنیادهای وابسته به آن در امریکا را همه می شناسند. شاهزاده رضا پهلوی چند بنیاد و لابی و... در امریکا دارد؟! اگر آقای علی پهلوی چیزی می داند به ما هم بگوید تا شاید بتوانیم ادعاهای ایشان را باور کنیم. شکی نیست که ابزار تبلیغاتی غربی ها به خوبی قادر است از شخصیت هایی که نزد افکار عمومی مقبولیت و معروفیتی ندارند، قهرمان بسازد و آن چنان بر روی یک فرد یا جریان سیاسی خاص تمرکز و تبلیغ کند که بتدریج شنیدن نام آنها برای مردم مبدل به یک عادت شود، اما آنچه در سالیان اخیر از سوی امریکا و غربی ها دیده ایم، بیشتر ایجاد محدودیت و مانع تراشی بر سر فعالیت های چهره هایی نظیر شاهزاده رضا پهلوی بوده است تا حمایت. به عبارت دیگر تنها خواسته ما از دنیای غرب در آن جمله معروف خلاصه می شود که: «ما را به خیر شما امید نیست، مرحمت فرموده شر مرسانید!» زیرا غربی ها در طول این سالها، بارها و بارها اثبات کرده اند که حاضرند در راه منافع خود حتی آزادی و حقوق بشر در ایران یا هر جای دیگر دنیا را نیز قربانی کنند.
در شرایط کنونی که نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور پس از سالها بالاخره به این نتیجه رسیدند که تنها راه سرنگونی رژیم اتحاد و همدلی بیشتر و کنار نهادن اختلافات گذشته است، ناگهان سر و کله آقای علی پاتریک پهلوی پیدا می شود و حرف هایی به زبان می آورد که آدم گمان می کند تنها رسالت ایشان ایجاد اختلاف و جوسازی در میان اپوزیسیون است و شاید هم اصلاً برای این کار مأموریت یافته است؟!
برخلاف کسانی که از مسئولان تلویزیون پارس برای انجام این مصاحبه انتقاد کرده اند، به شخصه از مسببان این امر بسیار سپاسگزارم، زیرا به من و بسیاری از مردم ایران کمک کردند تا شخصیت و طرز فکر آقای علی پهلوی را بهتر از قبل بشناسیم. شاید اگر سالها پیش و زمانی که نام روح الله خمینی بر سر زبان ها افتاد دلسوزانی بودند که محتوای سخنرانی ها و رساله جفنگیات او را به گوش مردم ایران می رساندند، بسیاری از ما فریب چنان شیادی را نمی خوردیم. امروز هم صف شیادان و دروغگویان پر است از چهره های رنگارنگ و تنها راه شناخت این افراد پاسداشت آزادی بیان و دموکراسی است. در چنین فضایی است که می توان با همه اندیشه ها و افکار آشنا شد و بد را از خوب و سره را از ناسره تشخیص داد. در پایان بد نیست به جمله ای از آقای علی پهلوی اشاره کنم که علت مبارزه خود با نظام پیشین را چنین بیان کرده بود: «در مملكت ما پنج مورد است كه اجرا نميشود: دست دزد را نميبرند، زنها حجاب ندارند، مشروب به حد وفور مصرف ميشود، سينماها داير است، بانكها نزول ميگيرند. در قرآن نزول قدغن است...»!
پی نوشت
1- فصلنامه 15 خرداد، سازمان تبلیغات اسلامی (منبع: تارنمای یزد فردا)
2- علی پاتریک؛ بازمانده مشکل آفرین دربار پهلوی (منبع: تارنمای پارسینه)
3- احمد علی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تهران، نشر فاخته، ص 33
۳ نظر:
منم از حرفهايي كه راجع به شهبانو فرح و رضا پهلوي گفت خوشم نيومد.
اين گونه حرف زدن دور از شان نوه رضاخان بزرگ بود.
اما من از اين رژيم تعجب ميكنم كه اينهمه سال به دروغ ادعا ميكرد كه خاندان پهلوي با چمدانهاي پر از سرمايه ملي از ايران گريختند.
اگه اينطور بود پس چرا علي پهلوي مدت زماني در فقر زندگي كرده. پس معلومه كه اينها همه شايعه بوده.
دزد همين آخوندها و سپاهيان هستند و بس.
درود بزرگمهر
من هم همون یکشنبه که این برنامه پخش شد برای تلویزیون پارس و شخص آقای قاضی سعید ایمیل زدم و ازشون سپاسگزاری کردم برای انجام این گفتگو زیرا سبب شناخت خوب ما از شخصیت و افکار متعصبانه و مذهبی این آدم شد. هدف کاملا مشخصه. خانواده پهلوی و دو پادشاه فقید پهلوی باید بی آبرو بشند. چه کسانی دست دارند؟ از دو گروه من شخصا کاملا مطمئن هستم. یکی دولت فرانسه و دیگری حکومت جمهوری اسلامی. آیا افراد و گروه های دیگری هم هستند؟ شک ندارم
سپاسگزار از این مطلب فوق العاده خوب و تحلیلی.
پیروز باشی. پاینده ایران
خرداد خونین خجسته است
پاینده ایران
آراسپ گرامی این علی پاتریک را من قبلا" چیزهائی ازش میدانستم اما شما مطلب را واضح تر و روشن تر نوشته اید حسابی دیگر این جانور را شناختم از اطلاع رسانی شما سپاسگزاریم.
به این سایت هم سری بزنید:
Mulla sex with chider
اسلام ناب محمدي با عيار بالا
http://www.4shared.com/video/MKInfL8m/Facebook___Nik_Jafarzadeh3.html
ارسال یک نظر